گوش دادن در مصاحبه و مشاوره با موکل
(قسمت دوم)
۲. آغاز صحبت موکل با یک سؤال آغازین وکیل
پنج دقیقه اول مصاحبه وکیل همانند پنج دقیقه اول مصاحبه « روانکاو » با بیمار بسیار مهم است.
برخی وکلا ، منجمله وکلایی که سابقۀ نسبتاً طولانی دارند به محض اینکه موکّل آغاز سخن می کند با طرح سؤالات پیاپی سعی می کنند موضوع گفتگو را به آنچه از نظر حقوقی معتبر و قابل طرح می دانند محدود کنند.
این روش قابل توصیه نیست. چون از یک سو امکان بیان ما فی الضمیر را از موکل می گیرد و از دیگر سو اگر وکیل در برداشت اولیه خود از قضیّه اشتباه کرده باشد ، وقت بسیاری را با سؤالات بیهوده و بی نتیجه تلف خواهد کرد و بعد باید راه رفته را دوباره بپیماید.
آنچه موکّل در فرمی که پیش از این عرضه کردیم تحت عنوان « علت مراجعه به وکیل » می نویسد لزوماً به طور دقیق آن چیزی نیست که به خاطر آن به وکیل مراجعه کرده است. زیرا افراد از گفتن یا نوشتن بسیاری مطالب جز به یک وکیل دادگستری ابا دارند و آنچه در فرم می نویسند صرفاً به منظور رفع تکلیف است.
سؤالاتی که ما از موکلین می کنیم دو نوع است « پرسش های باز » و « پرسش های بسته » گونه اول پرسشی است که موکّل آن گونه که خود می خواهد و می داند به آن پاسخ می دهد. پرسش نوع دوم سوالی است که به گونه ای طرح می شود که موکّل آن گونه که وکیل می خواهد به آن پاسخ دهد.
ما طرح سؤالاتی از نوع اول را توصیه می کنیم زیرا از خلال پاسخ ها به نتایج قابل قبول می توان رسید اما پرسش های نوع دوم در بدترین حالت وکیل را به بیراهه می برد و در بهترین حالت باعث اتلاف وقت می شود.
مثال :
وقتی به موکل می گوییم :
« مشکل چیست ؟ » یا « چه کمکی از من ساخته است ؟ » یا « بفرمایید ، من گوش می دهم »
« پرسش باز » مطرح کرده ایم. بعد از این پرسش باید سکوت کنیم تا موکّل مطالبش را آزادانه بگوید. بی گمان در پایان سخن او دقیقاً در می یابیم خواسته اش چیست. اما اگر از ابتدا ، بر مبنای اطلاع نا قصی که منشی دفتر به ما داده یا از فرم تنظیمی موکّل دریافته ایم این گونه آغاز می کنیم :
– مشکل شما با شوهر تان چیست که می خواهید جدا شوید ؟
« پرسش بسته ای » را مطرح کرده ایم که از این پیش فرض ناشی شده که منظور موکّل از « موضوع خانوادگی » که به منشی در زمان تعیین وقت گفته و یا در فرم نوشته است ، همانا تقاضای طلاق است.
بنابراین انتظار داریم صحبت موکّل در مسیری که ما تعیین کرده ایم ادامه یابد. اما بعد مدتی اتلاف وقت و احیاناً پس از طرح چند سؤال دیگر متوجه می شویم طلاق قبلاً واقع شده و مدتها از آن گذشته است و علت مراجعه موکّل ، مسأله حضانت طفل مشترک یا هزینۀ نگهداری اوست.
در مورد مرحله اول ( گوش دادن ) نتایج آتی از بررسی های آماری ( در غرب ) حاصل شده است :
اولاً – هر چه برای مرحله اول وقت بیشتری صرف شود ، در مراحل بعدی حل مشکل موکّل مضطرب و پریشان حالی را که همواره نگران عدم درک وکیلش از خواسته و مسأله اوست ، تسهیل خواهد کرد.
ثانیاً – هر چه برای مرحله اول وقت بیشتری صرف شود باعث صرفه جویی در وقت برای شنیدن مطالبی که موکل در ابتدا مطرح نکرده یا به طور ناقص مطرح کرده ، خواهد شد.
ثالثاً – توجه کامل به موکّل و گفتارش در این مرحله و فرصت کافی برای سخن گفتن به او دادن ، به وکیل این امکان را می دهد که مجموعۀ کاملی از موکلین با خواسته های گوناگون و گفته های متنوع و اشارات غیر کلامی – که ما در زندگی عادی با آنها مواجه هستیم – داشته باشد.
رابعاً – مجال صحبت به موکل دادن وکیل را در نظر او به فردی تبدیل می کند که بدون پاسخ دادن به پرسش های بی شمار می توان راز دل با او گفت و با وی ارتباط برقرار کرد.
خامساً – این گونه ارتباط تسلط وکیل بر کار را کم نمی کند زیرا او در دفتر خود سر رشتۀ امور را در دست دارد و قادر است هر زمان که احساس کرد مطالب غیر مرتبط گفته می شود ،کلام موکّل را قطع کند.
سادساً – نکته شگفت انگیز اینکه ثابت شده موکلین ندرتاً در مصاحبه سخنان غیر مرتبط می گویند بلکه واقعیت این است آنچه می گویند و نا مربوط به نظر می رسد در واقع ارتباط کامل با موضوع دارد اما وکلا در این مرحله ممکن است متوجه این ارتباط نشوند.
منبع: کتاب آداب وکالت در دادگستری