از دست نوشته های روانشاد بهمن کشاورز

جناب آقای قوچانی سر دبیر محترم روزنامه شرق

پس از سلام و درود.

اخیرا توفیق بازدید از سازمان ملل متحد در نیویورک دست داد. بازدید در قالب تورهای ده- پانزده نفری و با راهنمایی کارمندی از سازمان ملل انجام می شد که در مواضع مختلف توضیحات ارزنده ای می داد.

طرفه اینکه حسب آنچه رسماً اعلام و اعلان شده بود راهنمایان تورها به زبانهای: انگلیسی، فرانسه، اسپانیولی، آلمانی، ایتالیائی، ژاپنی، پرتریگوئی، عربی، ماندارین، عبری، لهستانی، کره ای، روسی، دانمارکی و سوئدی تکلم می کردند، اما اثری از راهنمای فارسی زبان نبود.

پرسش قابل طرح این است که آیا متکلمان به زبان فارسی از جهت تعداد کمتر از کسانی هستند که به زبانهای سوئدی و دانمارکی و عبری و لهستانی سخن می گویند؟و آیا تشکیلات ایران و هیات نمایندگی ما در سازمان ملل نمی تواند ترتیبی بدهد که در مواقع مراجعه فارسی زبانان(و نه همیشه) یک راهنمای فارسی زبان دلالت ایشان  را بر عهده گیرد؟ تا این معنی در تابلو مربوط به زبان تورها منعکس گردد و ایرانیان از غیبت زبان فارسی در این تابلو احساس خفت نکنند؟ گفته نشود که مراجعان ایرانی سازمان ملل قادر به استفاده از راهنمای انگلیسی زبان هستند. مگر سوئدی ها و دانمارکی ها و اسرائیلی ها چنین نیستند؟ مورد تاسف آورتر اینکه در قسمت عرضه یادگارهای کشورهای عضو در زیرزمین سازمان ملل، جائی که صنایع دستی و هنرهای ویژه ملل عرضه می شود، جای ایران که – حسب ادعا- از این حیث سرآمد اقران است، خالی است. حال آنکه کشورهایی مثل عراق، افغانستان، امارات متحده عربی، کویت و بعضی کشورهای ناشناخته آمریکای لاتین در این مجموعه غرفه دارند و چیزهایی را با پرچم و اسم خود عرضه می کنند. این هم باعث شناخته شدن کشورها می شود و هم- به هر حال- زاینده درآمد است. اما غرض از نوشتن این نامه اینکه: ما سالها است به مقایسه خود با کشورها و جوامع مختلف، از ژاپن و آلمان بعد از جنگ گرفته تا مالزی و سنگاپور و کره جنوبی مشغول هستیم و فعلا به دوبی و بحرین رسیده ایم!-  و لابد عراق و افغانستان و بورکینافاسو و … هم در نوبت هستند!- و شگفت اینکه نتیجه این مقایسه همواره آه و افسوس و حسرت و مطرح شدن چونی ها و چرائی های بی پاسخ بوده است. خدا پدر مهاجمان به ایران را- از اسکندرمقدونی گرفته تا خالدبن ولید و سعد وقاص و چنگیز و تیمور و اشرف افغان و روسیه تزاری و متفقین جنگ جهانی دوم- را بیامرزد که ذریعه و بهانه ای به دست داده اند تا نتیجه دردناک این مقایسه ها را به گونه ای توجیه کنیم و از کنار این سوال با ملایمت بگذریم که”مگر هیچ قوم و کشور دیگری غیر از ما مورد هجوم قرار نگرفته است؟ و آیا امپریالیسم به فکر مقهور کردن هیچ جامعه دیگری غیر از ما نبوده است؟ و چرا؟”

به هر حال، اگر رسیدن به مالزی و سنگاپور و کره جنوبی و دوبی(این آخری جگر آدم را کباب می کند!) گرفتاری دارد(از ژاپن و چین و هند اسم نبریم سنگین تریم) و اهلش نیستیم، تدارک راهنمای فارسی زبان برای تورهای سازمان ملل و گذاشتن گلیم و آئینه و انگشتر و قاب عکس در فروشگاه یادبودهای آن، گمان نمی کنم مایه ای بخواهد و کار دشواری باشد. مبادا به فهرست کذائی زبانهای پشتو واردو و بورکیانافاسوئی! اضافه و غرفه هدایای کشورهایی با تاریخ سه ساله و ده ساله هم در فروشگاه هدایای سازمان ملل افتتاح شود و این افسوس و حسرت هم برای ما باقی بماند و به سایر دریغ هامان اضافه شود.

از تصدیعی که دادم پوزش می خواهم. اینکه این مطلب را چگونه منعکس بفرمایید، به تصمیم شما مربوط است که در هر حال مورد تایید و قبول خواهد بود.

با درود و سپاس

ارادتمند بهمن کشاورز

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *