وکیل، کمبود وقت و آسیب های ناشی از آن (۳)
از کمبود وقت نتایج منفی آتی به بار می آید :
۱- اشکالات و اختلافات خانوادگی (مراجعه شود به قسمت دوم مقاله)
۲-مشکلات صحت و سلامتی
بدترین اثر کمبود وقت نپرداختن وکیل به ورزش است . ورزش جدی و حتی سنگین از آغاز تا پایان عمر باید جزء برنامه روزانه وکیل باشد . نپرداختن به آن مشکلات بدنی و روانی و عصبی روزافزون را در پی خواهد داشت (که در وکلا زیاد می بینیم) .
آثار دیگر این کمبود وقت را در تغذیه شتاب زده و ناسالم ، افسردگی ها و اضطراب های ناشی از انباشتگی کارهای عقب مانده ، اختلالات عروقی و قلبی و بالاخره بی اعتنایی به پیش گیری و درمان و علامات مربوط به احتمال بیماری ، می توان دید . این اشکالات هم بر بازده کاری وکیل تأثیر منفی دارد .
این تذکر را لازم می دانیم که هر چند آمار دقیقی در دست نداریم اما بر مبنای دیده ها و شنیده ها می توانیم ادعا کنیم میزان بیماری های عصبی و قلبی و عروقی در میان وکلای دادگستری به طور نسبی از سایر مشاغل بیشتر است . البته این ادعا در مورد وکلای آمریکا مستند به آمار است و اگر شرایط کاری آن ها را با وکلای ایران مقایسه کنیم ناچار به این نتیجه خواهیم رسید که به قیاس اولویت باید وکلای ما در وضعی بدتر و خطرناک تر از همکاران آمریکایی خود قرار داشته بشند . تعداد وکلایی که در دادگاه ها یا دفتر خود سکته کرده و مرده اند کم نیست .
۳- مشکلات مطالعه و یادگیری
این مشکل در مورد کسانی مصداق دارد که به لزوم مطالعه و یادگیری معتقد باشند . زیرا هستند کسانی که پس از دانش آموختگی از دانشکده حقوق و ورود به یکی از مشاغل ممکن ، با کتاب وداع می کنند . اما کسانی که جزء گروه سوم وکلا (پیشگفته) هستند به دانستن بیشتر مطالب تازه احساس نیاز شدید دارند و در عین حال زمان کافی برای ارضاء این نیاز به دست نمی آورند .
در بهترین حالت این افراد فرصت مطالعه مطالب تخصصی و حرفه ای را – به هر ترتیب – ایجاد می کنند ، اما مجالی برای خواندن و شنیدن و دیدن سایر چیزهای خواندنی و شنیدنی و دیدنی – رمان ها و شعرها و قطعات موسیقی و فیلم ها و نمایشنامه ها – ندارند . از آن جا که وکلا معمولاً از روشنفکران جامعه هستند – یا باید باشند– و از این رو در همه ابواب و مسائل مورد سوأل قرار می گیرند این اثر کمبود وقت می تواند آسیب جدی به وجهه وکیل و وکالت بزند .
۴- فاصله گرفتن از جامعه
این مشکل ناشی از کمبود وقت هم جنبه ای تناقض آمیز دارد . از یک سو وکالت شغلی است که لازمه اش تماس دائمی با مردم و شناخت دیدگاه ها و نیازها و دلمشغولی ها و ضعف ها و تعصبات و خلاصه همه جنبه های منفی و مثبت زندگی آن ها است و از سوی دیگر این تماس و شناخت مستلزم صرف وقت کافی است، چیزی که وکیل حرفه ای کم دارد .
این که وقتی طرف مشاوره یا موکل بالقوه یا بالفعل مطالباتش را مطرح می کند ، در میان گفته هایش چیز یا چیزهایی باشد که وکیل ، به لحاظ عدم تماس کافی با جامعه آن را نفهمد یا به میزان اهمیتش پی نبرد و بهای کافی به آن ندهد ، اشکال و آسیب مهمی است که باعث گسستگی روابط مردمی وکیل می شود و این خود به موضع او به عنوان وکیل لطمه می زند و ازتعداد موکلین و مقبولیت اجتماعیش می کاهد.
منبع: کتاب آسیب شناسی وکالت