تجدید نظرخواهی دعوی سفته و سند تجاری
ریاست محترم دیوان عالی کشور
احتراماً. در مقام تجدید نظرخواهی از حکم صادره از شعبه … محکمه محترم حقوقی یک تهران به عرض میرساند: هرچند که مستند دعوی سفته و سند تجاری است که نوعاً فی حد نفسه سند دین محسوب است و معمولاً در مورد مبنای دینی که در آن انعکاس یافته مناقشه نمیتوان کرد. هرچند که -به هر تقدیر-اثر انگشت مورث موکلین در ذیل این سفته منقوش گشته و کارشناس نیز تطابق آنرا با اثر انگشت بانو … در ذیل برخی اسناد تصدیق کرده است.( و البته کارشناس نمیتوانسته نحوه نقش این اثر انگشت را در ذیل سند تعیین کند). هرچند که خواهان (فرجام خوانده) تا حد اتیان سوگند هم پیش رفته است (بدون اینکه مبنای مشخصی برای طلب خود بیان کند). هرچند که نظر محکمه محترم بدوی- که مورد اعتراض واقع شده بود- در دیوان عالی کشور تنفیذ شده و آنگاه مبنای حکم قرار گرفته است و با این ترتیب تجدید نظرخواهی از چنین حکمی، ظاهراً، عبث و بیحاصل به نظر میرسد. لکن، نظر به اینکه موکلین بر آنند که همه راهها را برای احقاق حق خود و تن ندادن به ظلم – تا به آخر- بپیمایند. و نظر به اینکه در رسیدگی قضائی با صبغه و جنبه شرعی محکمه برای احراز واقع ید مبسوطه دارد و تحقیقات قاضی محصور و منحصر به ادله ابزاری نیست. استدعا دارم به موارد ذیل توجه و در صورت وارد دیدن ایراد حکم را نقص و مقرر بفرمایند رسیدگی بعدی با عنایت به موارد معروضه انجام گیرد: اولاً – بارها گفته شد که سفته موضوع دعوی در تاریخی که به عنوان تاریخ صدور بر روی آن نوشته شده، وجود خارجی نداشته است. این امر مورد تکذیب خواهان نیز قرار نگرفته و اصل بر صحت آن است. با این وصف چگونه میتوان به سندی که قبل از وجود یافتن تحریر شده است!! اعتبار داد؟ ثانیا -داین و مدیون مستند دعوی هر دو بیمار و پیر و زمینگیر و فاقد هرگونه فعالیت و داد و ستد اقتصادی و مالی -چه با یکدیگر و چه با دیگران – بودهاند. به این ترتیب دینی با این مشخصات و مقدار از کجا آمده؟ سفته کجا و به وسیله چه کسی تنظیم شده؟ و بالاخره به چه وسیله و کجا بین طرفین قبض و اقباض شده است؟ ثالثاً – چگونه است که بانو … که ظاهرا به تصفیه دیونش پس از مرگ مقید بوده در وصیتی که نزد آقای … کرده – و ایشان به وجود این وصیتنامه گواهی دادهاند که تقدیم محکمه شده و عین وصیتنامه هم نزد آقای … ،پسر فرجام خوانده، موجود است – هیچ اشاره ای به وجود چنین دینی که عقلاً و عرفاً قابل اغماض نیست، نکرده؟ رابعاً – متوفی در هنگام فوت مبالغی وجه نقد نزد افراد و در منزل داشته (همچنین در حسابهای مختلف بانکی)، آیا معقول است که فردی چون او بدون اینکه لااقل قسمتی از بدهیهای خود را با پول نقد بپردازد، سفته آن هم به این مبلغ به دست طلبکار بدهد؟ علی ای حال – با توجه به مقدمهای که گفته شد – علی رغم اینکه امید چندانی به نتیجه این تجدید نظرخواهی ندارم و این مسئله را صریحا به موکلین هم تفهیم کردهام. چون آنها را مصر به استقصاء موارد تا انتها یافتم، مستنداً به شق ب از ماده ۱۲ قانون تشکیل دادگاههای حقوقی ۱ و ۲، نقض دادنامه مورد بحث را استدعا میکنم.
با تقدیم احترام وکیل آقای .. و خانم …
بهمن کشاورز