مهاجرت بزرگ ایرانیان
ممکن است نمود و جلوۀ «مهاجرت» و «گریز» در نگاه نخست همسان به نظر آید، اما حقیقت چیز دیگری است. دوری جستن از وطن مالوف آنگاه که با قصد و به عنوان «گریز» باشد مخرب و نابود کننده است. نابود کننده برای هویت و شخصیت کسی که می گریزد و مخرب برای وطنی که خدمتها و برکات و ثمرات این شهروند گریزپا از آن دریغ می شود. فراری می رود که بر نگردد و هویتی دیگر و شخصیتی تازه در دیگر جا برای خود بیابد و گذشته را به فراموشی بسپارد و وابستگی های پیشین را انکار کند و کوتاه سخن «کس دیگری» بشود و کسان و خویشان دیگری بجوید. اما «مهاجرت» چنین نیست. مهاجر می رود که باز آید. می رود که تکامل بیابد. می رود که سیر آفاق کند و نیاموخته ها را بیاموزد و نادیده ها را ببیند و با ره آوردهایی سازنده و زاینده و روشنگرانه به میهن بازگردد و پلی بشود میان خودی و بیگانه و ابزاری برای انتقال آنچه خوب و زیبا و سودمند است از بیرون به درون و از درون به بیرون وطنش. ایرانیان، در طول تاریخ، بارها به مهاجرت های بزرگ دست یازیده اند، اما هرگز نگریختهاند. آشکار است که مردمی هوشمند و پردل و دلاور و فرهیخته و نژاده را جز این نمی زیبد. همۀ این مهاجرتها، دیر یا زود، بازگشتهای سازنده و پیروزمندانه را در پی داشته و دگرگونی های فرهنگی و اجتماعی ژرف و شگرف را باعث شده است. بازنگری و بازنگاری این مهاجرتها، تا آنجا که بنده میدانم، کمتر به شکل یک کار مستقل انجام شده است. حال آنکه این اقدام بیگمان دارای ارزش ادبی و فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی و سیاسی بسیار می تواند بود. مهاجرت اخیر ایرانیان – که هنوز زود است از آن به عنوان رویدادی تاریخی یاد کنیم، زیرا که جزئی از زندگی معاصر ما یا تاریخ معاصر است – آثاری سازنده داشته و به ایجاد یک جامعه ایرانی با هویت و سنتها و ویژگی های ایرانی در دل جوامع غربی منجر شده است. این جامعه پس از سپری شدن بحران ها و فرو نشستن طوفان ها، به مراوده و مبادله اطلاعات با میهن مالوف خود پرداخته و آثار مثبت و سازندۀ این ارتباط هر روز بیشتر آشکار می شود.
🔹پیشگفتار کتاب «مهاجرت بزرگ ایرانیان» نوشته آقای اسماعیل یگانگی- اردیبهشت ۱۳۸۲