محدودیت های وکیل
وکیل را باید از « اهل مروّت » به شمار آورد. یعنی کسانی که در همه کارها و رفتارها آزاد نیستند. منظورکارهای نامشروع و حرام نیست بلکه «اهل مروّت» از انجام بسیاری از کارهای مباح و مشروع نیز منع شده اند و محروم اند .این محرومیت ها از یک سو خود برای فرد فرد وکلا آسیب و مشکل محسوب می شوند، زیرا وکیل هم مایل است از مواهب زندگی و تسهیلات و تفریحات و امثال آن، همچون سایر مردم، برخوردار شود. از سوی دیگر اگر بخواهد – علی رغم محدودیت موجود – همچون مردم عادی رفتار کند و این مضایق و سدها را نادیده انگارد، عمل و اقدامش به موقعیت حرفه ای او و کلّ صنف لطمه می زند. برخی محدودیت های تحمیلی دیگر نیز هست که وکیل – در تحلیل نهایی- قادر به گریز از آن ها نیست و تبعات منفی و آسیب های آن ناچار بر او بار می شود. برخی از این موارد عبارتند از:
الف – در مقابل دادگاه
دادگاه محل کار وکیل است. از این رو باید در آن احساس آزادی و راحتی کند. به نحوی که این آزادی و راحتی را هیچ چیز جز حرمت قاضی و دادگاه و اصول حرفه ای محدود ننماید .متأسفانه، در عمل، چنین نیست و وکیل از جهات مختلف در مقابل دادگاه محدودیت عمل دارد:
اولاً – قانون برای وکیل تکالیفی مقرر کرده است که شامل افراد عادی نمی شود. مثلاً او حق ندارد دادخواستی را که از نظر تمبر ناقص است تقدیم کند. در جلسه دادرسی- به قولی- باید شخصاً حاضر شود و حق لایحه دادن ندارد و خلاصه این که بسیاری از اعمال که برای اصحاب دعوی – به عنوان اصیل – مباح تلقی محسوب می شود برای وکیل آن ها ممنوع است.
ثانیاً – از نظر رفتاری نمی تواند عکس العمل های عادی و طبیعی خود را در دادگاه بروز دهد. بلکه باید همواره متین و مؤدب و آرام باقی بماند حتی اگر مورد توهین طرف دعوی یا دیگر حاضران در محکمه قرار بگیرد. البته این قاعده ای درست و احترام قاضی و دادگاه واجب است.اما این وضعیت در شرایطی که هجمه و توهین به وکلا در دادگاه ها نادر نیست، برای وکیل مطلوب و گوارا نخواهد بود. با این حال وکیل چاره ای جز تحمل ندارد.
در همین جا باید یادآوری کنم که رعایت ظواهر و تشریفات دادرسی که کم و بیش متروک شده ، بهترین روش و وسیله برای بالابردن شأن و اعتبار محاکم و قضات و کلّ نظام قضائی است.
ب – در جامعه
وکیل نمی تواند و نباید در انظار عمومی کارهایی را انجام دهد که انجام آن ها از جانب دیگران – حتی افراد دارای موقعیت اجتماعی ممتاز – منعی ندارد. مثلاً نباید در کنار خیابان بایستد و لبو یا باقلا بخورد. بعضی ها تا آن جا پیش می روند که غذا خوردن وکیل در ساندویچ فروشی ها و مراکز فروش به اصطلاح fast food را هم منع می کنند و این رشته سر دراز دارد.
در مورد آواز خواندن و ساز زدن وکیل هم اقوال مختلف و متعارض وجود دارد.
خلاصه این که اگر وکیلی بخواهد شأن حرفه و اصول رفتاری آن را رعایت کند، زندگی مطبوع و جذابی نخواهد داشت و اگر به دنبال جذابیت های متعارف زندگی باشد چه بسا اعتبار خود را به عنوان وکیل از دست بدهد و موجب وهن صنف هم بشود . در جوامع غربی محدودیت وکلا در زندگی خصوصی در این حد نیست . اما گمان می کنم در کشورهای شرقی و به ویژه اجتماعات مسلمان ، وکیل باید این قیود را بپذیرد .
پ – رفت و آمدها و روابط
دانشجویان دانشکده حقوق عمدتاً یا وکیل می شوند یا قاضی. این دانشجویان با یکدیگر دوستی ها و روابط عمیق دارند و قاعدهً نباید موقعیت شغلی آن ها بر این روابط خللی وارد کند. اما در عمل قضیه به نحو دیگری است. در جامعه ما روابط دوستانه و رفت آمد قاضی و وکیل به عنوان رابطه ای فارغ از کار و محاکمه پذیرفته و شناخته نشده است. مردم به رفاقت و دوستی و رفت وآمد قاضی و وکیل با یکدیگر بدگمان هستند. علت این سوء ظن احتمالاً مصادیقی است – که راست یا دروغ – دیده و شنیده اند. بنابراین وکیل و قاضی در جامعه ما از یکی از مهم ترین و انسانی ترین حقوق خود که معاشرت آزاد با دوستان قدیمی است محروم می شوند و اگر این محرومیت و محدودیت را نپذیرند ناچار با تبعات این عدم پذیرش – که همانا خدشه دار شدن موقعیت اجتماعی و شغلی ایشان است – مواجه خواهند شد. البته در بسیاری از کشورهای مترقی وکلا و قضات با یکدیگر حشر و نشر و ارتباط خانوادگی دارند و کسی هم به ایشان گمان بد نمی برد. زیرا مردم اصل را بر این می گذارند که کار این افراد هیچ ارتباطی با زندگی آن ها ندارد.گمان می رود در کشور ما تا زمانی که تحول فرهنگی و فکری لازم برای پذیرش این پدیده ایجاد نشود، وضع به همین منوال خواهد بود. از این بُعد، وکیل باید بین حفظ موقعیت اجتماعی و صنفی و روابط دوستانه و عاطفی یکی را برگزیند و یا در این گونه رابطه ها بسیار محتاط باشد و اعتدال را کاملاً رعایت کند .
روح استاد عزیزمان جناب آقای بهمن کشاورز شاد