سوگند وکالت یاد کردم و عصرش مراسم ازدواجم بود
قسمتی از مصاحبه با روزنامه شرق – بیست و یکم مردادماه یکهزار و سیصد و نود و شش
سوال- به چه دلیل رشته حقوق را انتخاب کردید ؟ انگار حرفه خانوادگیتان هم شده است؟
پاسخ – تنها چیزی که در آن خوب بودم مباحث ادبی بود و درسهایی که در آن مشکل داشتم ریاضی و فنی بودند. حتی تا همین اواخر خواب امتحان جبری را میدیدم که برایش آماده نبودم.
سه سال اول متوسطه را در کالج البرز در خدمت دکتر مجتهدی که خدایش بیامرزد، بودم. بعد که تعیین رشته کردیم، در دوره دوم متوسطه، ادبی را انتخاب کردم و به دارالفنون رفتم. هر سه سال را شاگرد اول بودم. در ششم ادبی شاگرد اول پسران تهران بودم. البته بهخاطر این شاگرد اولشدن در دو سال پنج و شش دبیرستان مجبور شدم ریاضیات و فیزیک و شیمی را در نهایت گرفتاری و زحمت بخوانم تا نمره بالایی بیاورم.
علاقه من به حقوق عوامل متعددی داشت؛ اولا قرارگرفتن اعضای فامیل و تیره و طایفه ما در موضع اپوزیسیون همواره ما را با بحث محاکمه، قانون و دعوا و مرافعه درگیر میکرد. این بحث که وکلایمدافع طرفدار حق هستند؛ خیلی زودتر از آنچه که در جامعه فراگیر باشد، در خانوادههایی نظیر ما مطرح بود.
ضمنا شوهرخالهام «فریدون منو» که بعدها هم شد وکیل سرپرست من، از وکلای برجسته زمان خودش و یکی از ۵٣ نفر بود. او مردی وارسته و درعینحال درویش و از نحله خاکساران بود؛ اهل تقوا و تهجد. ما همیشه ناظر فعالیتهایشان بودیم و طبیعتا رفتار و کردار ایشان بسیار تأثیرگذار بود. همینطور صحبتهایی که درباره سایر کسانی که وکیل دادگستری بودند و گرایشهای سیاسی داشتند؛ مانند «محمود هرمز» را میشنیدم.
ایشان وکیل برجستهای بود و البته گرایشهای شدید چپ داشت و حتی در یکی از تظاهراتها به ضرب سرنیزه مجروح شده بود که تا آخر عمرش هم درگیر این جراحت بود.
انصافا تحصیل در دارالفنون خیلی مؤثر بود و مدیون و مرهون معلمانی هستم که داشتیم؛ مثل مرحوم کمرهای، صدرالغروی، مرحوم نبهی که روانشناسی، منطق و زیباییشناسی و روششناسی را درس میدادند و دیگران .
همینطور استادان بزرگی که در دانشکده حقوق داشتیم و البته با این حسرت که آن زمان قدرشان را نمیدانستیم؛ مانند دادستان کل وقت، مرحوم دکتر علیآبادی، دکتر سیدحسن امامی و مرحوم دکتر ابراهیم پاد. از سال ١٣۴٣ تا ١٣۴٧ در دانشکده حقوق استادان برجستهای داشتیم که آنموقع متوجه نبودیم در چه سطحی هستند.
یکی از عواملی که در این انتخاب تأثیرگذار بود، کتابی است که هنوز هم دارم. فکر میکنم پنجم یا ششم ابتدایی به دستم افتاد، اگر اشتباه نکنم، مرحوم «مدحت امیدواری» (که قبلا قاضی دادگستری بودند) به یکی از اقوام داده بودند.
🔺سوال- اسم کتاب چه بود؟ چندبار خواندید؟
پاسخ – کتاب «جنایاتی که آمریکا را تکان داد»، مجموعه پروندههای یک وکیل مشهور نیویورکی «ساموئل لی بووتیز» که همکار بسیار دانشمند ما، مرحوم «آلبرت برناردی»، آن را ترجمه کرده بود. خواندن این کتاب، بهشدت بر من تأثیر گذاشت و همانموقع تصمیم گرفتم وارد این حرفه شوم. بعدها هم بارها خواندنش را تکرار کردم و هنوز هم اگر فرصت پیدا کنم باز هم میخوانم و نمیدانم چندبار آن را خواندهام. البته سیستم وکالت در آمریکا با ایران آن زمان ما و به طریق اولی با این زمان ما بسیار فرق دارد، اما پشیمان نیستم، اما به مرحوم برناردی که نسبت به من محبت داشت مکرر میگفتم که «اگر اتفاقی برای من بیفتد تقصیر شماست».
در ١۶ اردیبهشت ماه سال ١٣۵٠ ، صبحش سوگند وکالت را یاد کردم و عصرش مراسم ازدواجم بود، برای همین این تاریخ در یادم مانده و در یادم میماند.