اخلاق حرفه ای در وکالت دعاوی

اخلاق حرفه ای در وکالت دعاوی

کارهایی که برای پرداختن به آنها باید سوگند یاد کرد ، اندک هستند . در ایران قضاوت، پزشکی، و وکالت دادگستری از این جمله اند . این نشان می دهد در این کارها اخلاق و معنویت جای مهمی دارد .
متن سوگند نامه وکلای دادگستری به شرح زیر است :
«در این موقع که می خواهم به شغل شریف وکالت نائل شوم به خداوند قادر متعال قسم یاد می کنم همیشه قوانین و نظامات را محترم شمرده و جز عدالت و احقاق حق منظوری نداشته و بر خلاف شرافت قضاوت و وکالت اقدام و اظهاری ننمایم و نسبت به اشخاص و مقامات قضایی و اداری و همکاران و اصحاب دعوی و سایر اشخاص رعایت احترام را نموده و از اعمال نظریات سیاسی و خصوصی و کینه توزی و انتقام جویی احتراز نموده و در امور شخصی و کارهایی که از طرف اشخاص انجام می دهم راستی و درستی را رویه خود قرارداده و مدافع از حق باشم و شرافت من وثیقه این قسم است که یاد کرده و ذیل قسم نامه را امضا می نمایم» .
مجازات تخلف از قسم، مجازات انتظامی درجه پنج یعنی ممنوعیت از سه ماه تا سه سال از اشتغال به وکالت است .
با دقت در اجزاء سوگندنامه آشکار می شود وکیل دادگستری نه تنها مکلف به رعایت ضوابط قانونی است، بلکه ناچار است بایسته های اخلاقی را در انجام وظایف شغلی – و حتی در امور شخصی خود- پاس دارد .
هر چند هیچ چیز از محدوده سوگندنامه بیرون نمی ماند ، اما در عمل «اخلاق حرفه ای در وکالت دادگستری» در چند زمینه و جنبه قابل بررسی است :
۱.جنبه های اخلاقی ارتباط وکیل با موکل
۲.جنبه های اخلاقی ارتباط وکیل با کانون وکلا و همکاران
۳.جنبه های اخلاقی ارتباط وکیل با حکومت و دولت
۴.جنبه های اخلاقی ارتباط وکیل و با طرف دعوی و وکیل او
۵.جنبه های اخلاقی ارتباط وکیل با مردم جامعه
رابطه وکیل و موکل
وکیل در روابط خود با موکل باید موارد ذیل را رعایت کند :
الف- صداقت، در زمینه :
۱.توانایی های علمی و فنی و امکانات و ارتباطات خود ، که در موفقیت موکل می تواند تاثیر مثبت یا منفی داشته باشد .
۲.میزان احتمال موفقیت موکل در دعوا (بدون تضمین درصد و فقط به صورت ردّ یا قبول کار) .
۳.بیان اینکه وجوهی که موکل می پردازد دقیقاً بابت چیست (مثلاً هزینه دادرسی، حق الوکاله، هزینه کارشناسی و غیره)
ب- صراحت ، در مورد :
۱.بیان آنچه در بند الف آمد بدون هیچ پرده پوشی یا مبهم گویی
۲.مسائل و موضوعاتی که در جامعه در مورد روشهای پیشبرد کارها مطرح است . وکیل باید صریحاً به موکل بگوید که با این عوامل و عوالم آشنایی و سر و کار ندارد و نمی خواهد چیزی در این موارد از موکل خود بشنود . اگر موکل امکانات و ارتباطات فراقانونی و فوق العاده ای برای پیشرفت کارش دارد، وکیل حتی به آگاهی از آنها هم مایل نیست .
۳.اینکه تعهد وکیل به «ایجاد وسایل پیروزی موکل در دعوا، با توجه به قوانین و مقررات است» نه «حصول نتیجه مثبت قطعی برای موکل» .
۴.اینکه پرداختهای موکل هیچ ارتباطی به نتیجه کار ندارد و نتیجه قابل تضمین نیست .
پ- امانت ، در :
۱.حفظ اسرار موکل در همه حال و با نهایت دقت و وسواس
۲.حفظ مدارک و اسناد موکل
۳.حفظ وجوه یا اموال مربوط به موکل که در نتیجه انجام کار وکالتی در اختیار وکیل قرار می گیرد .از جهت اخلاق حرفه ای و مسئولیت انتظامی بازگرداندن مدارک و اسناد و وجوه و اموال به موکل نباید موکول به تسویه حساب حق الوکاله شود . البته بهتر است وکیل روابط مالی خود را با موکل چنان تنظیم کند که اصولاً چنین حالتی به وجود نیاید .
ت- استقلال
۱.درست است که وکیل در قبال خدمت خود از موکل پول می گیرد اما باید همواره به یاد داشته باشد که مستخدم و کارمند موکل نیست و این موضوع را به موکل –به ویژه موکلین ثروتمند و قدرتمند- تفهیم کند .
۲.در نتیجه هر چند وکیل برای احقاق حق موکل با استفاده از ابزارهای قانونی اقدام می کند، اما مکلف به اجرای منویات موکل – در جایی که با اصول اخلاقی یا نظر حقوقی وکیل سازگاری ندارد- نیست .
رابطه وکیل با مراجع قضائی
اینکه وکیل با مراجع قضائی کار می کند امری بدیهی و واضح است . بدون وجود داسرا و دادگاه و قاضی، وجود وکالت و وکیل قابل تصور نیست .
بنابر این رابطه وکیل با این مراجع مقوله ای بسیار جدی، بسیار دقیق و در عین حال چند وجهی خواهد بود:
الف- رعایت حرمت مرجع و مقام قضائی – حتی در حد افراط – و لو اینکه وکیل بر مبنای اطلاعات شخصی، از فسق و فساد فردی که پرونده نزد او مطرح است ، آگاه باشد .چون آنچه محترم است مفهوم «دادگاه» است نه مصادیق جزئی .
ب- نظارت جدی و مستمر و بدون اغماض :اگر وکیل متوجه وجود انحراف و فساد در مرجع قضائی یا اداری شد و اطمینان کافی بر صحت اطلاعاتش پیدا کرد در اقدام نسبت به اعلام موارد به مراجع نظارتی نباید تردید کند .

این بهانه که مشهور شدن به «وکیلی که شکایت می کند» ممکن است به کارهای بعدی او در دادگاهها لطمه بزند، برای عدم اقدام و اعلام قابل پذیرش نیست
پ- کمک به محکمه در رسیدن به تصمیم درست: این کار در حالتی که وکیل در پذیرش دعوا دقت کافی کرده و با اطمینان نسبی به پیشرفت کار ، پرونده را قبول کرده باشد، کار دشواری نخواهد بود .
ت- آوازه گری و تبلیغ در مورد قوتها و ضعفهای تشکیلات قضائی، بدون ذکر مصادیق .محاسن خوبان را به خودشان و روسا و مسئولانشان و ضعفها و اشکالات جزئی را به خود مراجع قضائی(و نه مسئولانشان ) باید تذکر داد .
اما اشکالات و ایرادات وقتی به حد انحراف و فساد برسد موضوع بند «ب» پیشگفته خواهد بود .
بدیهی است آوازه گری وکیل در مورد محاسن مراجع قضائی که با آنها سر و کار دارد در محفل وکلا می تواند به وسیله اشاعه محاسن و تشویق خوبان باشد و در مورد بدها نیز باید به همکاران -به طور محدود و محرمانه- هشدار داد .
رابطه وکیل با کانون وکلا و همکاران
الف- رابطه اخلاقی وکیل با کانون وکلا مبتنی است بر :
۱.حمایت کامل و بی چون و چرا از کانون ، به ویژه از استقلال آن حتی در حد تعصب
۲.ایفاء تکالیف مالی خود در قبال کانون
۳.کمک در انجام وظایفی که کانون بر عهده دارد در حد توان
۴.نقد منصفانه مدیریت کانون به طور مستمر
ب- ضوابط اخلاقی لازم الرعایه در روابط با همکاران :
۱.رعایت احترام حتی در حد غلوّ
۲.حفظ الغیب همکاران به ویژه نزد مراجع قضائی و دولتی و البته در جمع دوستان و همکاران .
۳.سِرپوشی و حفظ حرمت و آبروی همکاران حتی وقتی به عنوان وکیل طرف مقابل مرتکب اشتباه بزرگی می شوند . البته با استفاده از این اشتباه برای حفظ حقوق موکل و پیروزی در دعوا (کاری ظریف و دقیق است . زیرا هم باید غبطه موکل را در نظر گرفت و هم آبروی همکار را)
۴.کمک معنوی و مادی به همکارانی که نیاز به کمک دارند در حدّ توان .
اخلاق حرفه ای وکیل در رابطه با حکومت و دولت
الف- وکیل به مقتضای شغلش مجری قانون و مطیع آن است . اما در عین حال باید منتقد جدّی و پیگیر قوانین ضعیف یا بد و در حال تلاش دائم برای اصلاح اینگونه قوانین باشد .همچنین وکیل اخلاقاً مکلف است در مقابل ضعف عملکرد یا اقدامات نادرست دولت و حکومت ساکت ننشیند . معیار و ملاک درستی و نادرستی عملکردها برای وکیل، قانون است.
ب- وکلایی که قبلاً کارمند دولت یا وکیل موسسه یا وزارتخانه ای بوده اند ، پس از خروج از خدمت دولت یا منتفی شدن رابطه وکالتی باید از پذیرش دعوا علیه سازمان یا وزارتخانه متبوع یا موکلشان ، خودداری کنند . این پذیرش ممنوع نیست اما اخلاقاً مذموم است .
اخلاق حرفه ای در ارتباط وکیل با طرف دعوا و وکیل او
الف- طرف دعوی برای وکیل «جناب آقا یا سرکار خانم خواهان یا خوانده یا متهم یا شاکی» است . حتی اگر طرف دعوا متهم به قتل و وکیل، وکیل مدعی خصوصی و ولیّ دم باشد . وکیل نباید نسبت به طرف دعوا بی احترامی کند حتی اگر به عدم حقانیت او اطمینان داشته باشد .به عبارت دیگر وکیل مثلاً «صدور حکم قصاص آقای ………. متهم به قتل» را از دادگاه کیفری استان تقاضا می کند، بدون اینکه در گفتارش از ادب و نزاکت خارج شود .
همچنین به هر حال وکیل باید در مورد طرف دعوا انصاف را رعایت کند . اگر ضمن رسیدگی به لحاظ برخورد با دلایل محکم و قطعی به این نتیجه رسید موکلش به او دروغ گفته و حق با طرف دعواست ، بهترین کار این است که بلافاصله استعفا کند هر چند که ناچار به پس دادن حق الوکاله یا قسمتی از آن بشود . البته در اینگونه موارد هرگز به علت استعفا نباید اشاره کند . زیرا این اقدام از نظر منافع و غبطه موکل غیر اخلاقی – و شاید غیر قانونی- است .
ب- وکیل طرف دعوا در زمره همکاران و مشمول مواردی است که قبلاً گفتیم. در اینجا تصریح این نکته را لازم می دانیم . وکیل باید این مطلب را برای موکلش روشن کند که بی احترامی یا تعرض او را به وکیل طرف دعوا به هیچ وجه نمی پذیرد و تحمل نخواهد کرد و در صورت وقوع چنین رویدادی بلافاصله استعفا خواهد کرد (گفته اند احترام امامزاده با متولی است) .
اخلاق حرفه ای وکیل در ارتباطش با مردم و جامعه
با وجود همه تبلیغات سوء و کم بینی ها و سم پاشی ها ، اکثریت مردم به بیشتر وکلا اعتماد دارند و در مسائل مختلف – و نه فقط مسائل حقوقی قضائی و نه تنها به عنوان مشاوره حرفه ای – عقیده و نظر آنها را سوال می کنند . بنابراین وکیل باید :
الف- همواره آماده پاسخگویی به پرسشهای مردم در امور مختلف باشد و اطلاعات خود را به این منظور روزآمد کند.
ب- در آموزش مردم و تفهیم حقوقشان به آنها – به ویژه «حق دفاع»- کوتاهی نکند . البته از اظهار نظر در خصوص آنچه نمی داند باید پرهیز کند و عبارت جادویی «نمی دانم» یا «این نظر شخصی من است و ممکن است درست نباشد» را همواره به یاد داشته باشد .

پ- در به کار گرفتن الفاظ و ویژگیهای ظاهری خود دقت بسیار داشته باشد چون هر وکیل نماینده یک صنف و حرفه است . بنابراین قضاوت مردم نسبت به او صرفاً به خودش محدود نمی شود . این تعهد اخلاقی وکیل نه فقط در قبال مردم بلکه در مقابل جامعه وکالت است .
سخن پایانی اینکه اگر بپذیریم همگان حق دفاع دارند – که دارند و باید بپذیریم- آنگاه به این نتیجه می رسیم که وکیل باید تا جایی که ممکن است ، دستی را که برای کمک به سوی او دراز می شود بگیرد، مگر در یک مورد و آن موردی است که وکیل نسبت به آن ذهنیت منفی دارد و بیم آن می رود که این ذهنیت منفی او را در مرحله ای از دفاع ، از به کار گرفتن تمام توانش برای دفاع از موکل باز دارد . والله اعلم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *