استقلال کانون
اینکه کانون وکلا می توانست پناهگاه ستمدیدگان باشد ، اینکه وکلا می توانستند در صحن دادگاه ، بی محابا به طاغوت بتازند و از دانشجویان زندانی دفاع کنند و شجاعانه به نقد عملکرد دولت و حکومت و دستگاه سلطنت بپردازند ، ناشی از استقلال کانون بود .
این استقلال به اعضا سرایت داشت و این امکان را ایجاد کرده بود که وکلا بدون ترس از « ردّ صلاحیت » و « ابطال پروانه » و « ممنوع شدن از وکالت » ، آنچه را که حق می دانند بگویند و از هر که مظلومش می پنداشتند دفاع کنند و بیم این را نداشته باشند که اگر داوطلب عضویت هیأت مدیره کانون شدند ، صلاحیتشان تأئید نشود و یا به اتهام اشاعه اکاذیب ، تبلیغ علیه نظام ، توهین به مقامات تحت تعقیب قرار گیرند و زندانی شوند .
فراموش نکنیم که موکلین این وکلا دانشجویانی بودند که اتهامشان اغتشاش و آتش زدن بانکها و تخریب اموال و امثال اینها بود . بگذریم که اعلامیه هاوانا ( مصوب سازمان ملل ) که همانند و همفکر انگاری وکیل با موکل را منع کرده است ، حدود ده سال پس از پیروزی انقلاب تصویب شد (۱۹۹۰) ، لذا این همانند انگاری – هر چند قبول عقل نبود و نیست – در آن روزگار بیشتر از امروز محتمل و ممکن بود .فاعتبروا یا اولوالابصار