ملازمه ی استقلال کانون وکلا با استقلال وکیل

اینکه گفته شود وکیل می تواند مستقل باشد ولی «کانون وکلا» نباید مستقل باشد ! مثل این است که بگویی اتباع ایران آزاد و مستقل هستند اما خود کشور ایران مثلاً مستعمره فلان جا است ! اینکه « چون بعضی وکلا تخلف می کنند و برخی دیگر مرتکب جرم می شوند ، پس باید همگی تحت سیطره قوه قضائیه باشند تا اگر دست از پا خطا کردند پروانه آنها را باطل کند » هم همینطور بدیهی است هیچکس با ابطال پروانه وکیل متخلّف یا مجازات وکیل مجرم مخالفتی ندارد . مسأله این است که آن تخلف را باید کسانی احراز کنند که حرفه را بشناسند و به ابعاد و ظرایف آن آگاه باشند . در مورد جرمهای عمومی وکلا هم واضح است کانونها مزیتی برای وکلا قائل نیستند . اما در مورد جرمهای مربوط به انجام وظیفه حرفه ای ، این کانون وکلا است که می تواند – و باید – تشخیص دهد جرم مورد بحث مغایر با شؤون حرفه وکالت است یا نه .برای نقض و نفی این حکم – سابقاً عقلی و اینک قانونی -هیچ دلیل محکم و متقنی نمی توان ارائه کرد . آنچه عنوان می شود مبتنی بر مصادیق نادر و شاذ استثنایی است که – به فرض صحت – نمی تواند مبنای قیاس و تعمیم باشد .حاصل اینکه – با توجه به همه سوابق و ضوابط – «استقلال وکیل» به معنی مستقل بودن از حکومتها و دولتها ، یک اصل قطعی و خدشه ناپذیر است و اینکه کسانی می گویند منظور از استقلال ، استقلال وکیل از موکل یا استقلال از دادگاه است یا استقلال وکیل با استقلال کانون وکلا ملازمه ندارد ، طرفدار نظریاتی همچون «حکومتی بودن وکالت» هستند .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *