حسادت به همکار

حسادت به همکار

حسادت » از رذایل بشری است که گویا قدمتی به اندازه تاریخ بشر دارد . سابقه آن از هابیل و قابیل آغاز و در طول تاریخ به اشکال و صورت های گوناگون تکرار می شود .این حسادت گاهی مبنا و علتی قابل رؤیت و تشخیص دارد . مثل حسادت صاحبان شغل های مشابه به یکدیگر که مراجعه هر مشتری به رقیب را کاهش یک مشتری دکان خود تلقی می کنند
بعضی حسادت ها هیچ مبنای عقلی و قابل رؤیت ندارد .مانند حسادت مردی که چهل سال عبادت شیطان را کرد و وقتی ابلیس بر او ظاهر شد و به پاس عبادت چهل ساله حاجتش را پرسید ، از این که همسایه اش گاوی دارد که از شیر آن استفاده می کند گله کرد . اما وقتی شیطان قصد هدیه کردن گله ای بی شمار از گاوان را به او داشت ، با رد این احسان از شیطان خواست که فقط گاو همسایه را بی سر و صدا بکشد !!
ظاهراً بسیاری از آدم ها با این خلجان درونی که دقیقاً مصداق همان « زخم هایی است که انسان را از درون می خورد و نابود می کند » کاری نمی توانند بکنند و به فرموده حضرت امام جعفر صادق (ع) گاه تا آن جا پیش می روند که به اینکه فلانی در موضع و موقعیتی است که می تواند به آن ها یاری کند و این کار را هم می کند ، حسادت می ورزند !
اما موضوع حسادت ما به همکارانمان اندکی پیچیده تر و شگفت انگیزتر از سایر موارد است . تجربه چهل ساله من نشان می دهد موکل هیچ وکیلی سراغ وکیل دیگر نمی رود و اگر رفت به این معنی است که به علتی از وکیل قبلی خود نا امید و سرخورده شده است . یعنی مجدداً نزد وکیل قبلی خود باز نخواهد گشت. از طرفی تبلیغات در کار وکالت ممنوع است بنابر این هیچ وکیلی نمی تواند با آوازه گری و تبلیغات موکلین دیگران را به سوی خود جلب و جذب کند .
بنابراین حسادتی که ممکن است ما به عنوان وکیل به همکاران خود بورزیم ، تنها از نوع حسادت آن مرد «شیطان پرست» می تواند باشد ! ! .زیرا حتی وقتی در دعوایی مقابل همکار خود قرار می گیریم ، برد و باختمان تبعات مالی نمی تواند داشته باشد . یا بهتر است بگویم «نباید» داشته باشد زیرا باید به موکل فهمانده باشیم که ما متعهد به وسیله هستیم نه نتیجه و دریافت حق الوکاله را هم قطعاً به نتیجه نباید مرتبط کرده باشیم .
با این مقدمات ، این که وکیل به همکارانش حسادت بورزد و سعی در تخریب شخصیت آن ها داشته باشد یا سعی کند کارهای بزرگ و مهم آن ها را کوچک جلوه دهد یا بپوشاند یا به خود نسبت دهد ، تا حد زیادی غیر قابل قبول و شگفت انگیز است اما متأسفانه موارد آن اندک نیست
.

یکی از موارد نادری که در این چهل سال باعث درگیری لفظی من با برخی از مراجعینم شده است ،‌حالاتی بوده که فردی که قبلاً وکیل داشته و در یک مرحله محکوم شده یا کل قضیه با محکومیت او پایان یافته ، برای چاره جویی نزد من آمده و ضمن شرح ماجرا بی محابا به این که « وکیلم با طرف ساخت » اشاره کرده و با عکس العمل فوری و شدید من مواجه شده که « چطور به خود اجازه می دهید کسی را که حضور ندارد و قادر به دفاع از خود نیست به چنین کار ننگین و خیانت بزرگی متهم کنید؟ »
بدیهی است اگر نتیجه بررسی سوابق ارائه شده از جانب فرد مراجعه کننده احراز قصور یا تقصیر یا خیانت وکیل قبلی او باشد ، پس از اطمینان از این تشخیص ، در دلالت فرد زیان دیده به دادسرای انتظامی کانون وکلا تردید نباید کرد . اما به اصطلاح « دَم به دَم »‌افرادی که غیر منصفانه و با خیره سری به وکیل پیشین خود حمله می کنند و به او نسبت « ساختن با طرف » را می دهند ، نباید داد . بی گمان چنین موکلی در مورد ما هم چنین چیزهایی خواهد گفت و به کل صنف لطمه خواهد زد .
به طریق اولی این که به همکاران خود حسودی کنیم و به خاطر این حسادت به بدگویی از ایشان بپردازیم یکی از آسیب های اصلی این حرفه است که در تحلیل نهایی همچون « بوم رنگ » به سوی خودمان بر می گردد .زیرا این حرکت داوری جامعه را درباره وکلا–به طور کلی–منفی می کند و همه ما وکیل هستیم.
این که خود را از نظر علمی و فنی – یا از هر جهت دیگر – از همه همکاران بهتر و بالاتر بدانیم ( حتی در حد مگالومانیا یا جنون خود بزرگ بینی ) یک مطلب است اما این که این احساس ما نسبت به خودمان باعث شود دیگران را تخریب کنیم چیز کاملاً متفاوتی است .
اولی یک کسالت فردی و شخصی است که شاید سعی در از قوّه به فعل در آوردنش ، تا حدی ، سازنده و مثبت باشد . اما دومی بی تردید به کل حرفه و صنف آسیب می رساند . به عبارت روشن تر وقتی ما به همکاری حسد می ورزیم و به این علت در تخریب او می کوشیم ، در نهایت امر هم خود و هم صنفمان را خراب می کنیم و به هر دو آسیب می رسانیم
.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *