یکی از مشکلاتی که در بعضی جوامع و در بعضی افراد می توان دید، این است که برخی از افراد پاک و درستکار بابت این تقوا و درستکاری از دیگران « طلبکار » هستند و در عین حال دیگران را اثیم و گناهکار و فاسد می بینند!. ممکن است در جامعه ای فساد – از هر قبیل- خیلی زیاد و گسترده باشد امّا مطمئناً « استثناء » است نه « اصل ». زیرا اگر جای این دو عوض شود، بقای آن جامعه و نهاد های اداره کننده اش امکان نخواهد داشت و فرو خواهد پاشید. دولتمردانی که خود پاک و متّقی هستند و به پاکی و تقوای دیگران هم – به عنوان اصل- باور دارند، همگان را در موضع حرفه ای و شغلیشان به شکل کسانی می بینند که صادقانه و با حسن نیت به کار خود مشغولند و ممکن است اشتباه کنند یا تعصّب بورزند، امّا سوء نیت ندارند. چنین دولتمردانی – در مقام قضا یا موضع اجرا- با وکالت و وکیل مشکلی ندارند و هماهنگی ایشان با وکلا باعث روانی و سهولت و سرعت اجرایی قوانین می شود. امّا آن گروه « طلبکار » با حقوق مردم و حقّ دفاع ایشان و مباشران حق دفاع – یعنی وکلای مدافع- مسأله و مشکل دارند. دیدگاه ایشان نسبت به حق دفاع و نقش وکیل، همان دیدگاه عوام و مردم عادی است . بنابراین برای ایجاد مانع در راه انجام وظیفۀ وکیل از هیچ تلاشی دریغ نمی کنند. زیرا در برخورد با مسائل – منجمله مسائل قضائی- از همان ابتدا تصمیم خود را گرفته اند و هر نظر و عقیده و اقدامی بر خلاف خواست و اعتقاد خود را، خلاف و گناه و ناشی از انحراف و فساد می پندارند.