تشبیه دعوای مدنی (حقوقی) یا کیفری به جنگ، اگر در وهله اول عجیب و غیرعادی باشد، اما در تحلیل نهایی، کاملاً، به جاست. در عملیات نظامی شرط پیروزی، گردآوری اطلاعات، توجه به تدارکات، پیشبینی وضعیت آتی، هماهنگی نیروها، مداومت کار و بالاخره شجاعت و جسارت است . در جوار همۀ اینها توجه به جزئیات – از جوراب و پوتین نفر پیاده و کوله پشتی و جیرۀ انفرادی او تا شناسایی جنس خاک مسیرهایی که توپخانه و ادوات زرهی باید از آنها عبور کنند- لازم است. در یک دعوای حقوقی – اعم از کیفری یا مدنی – نیز قضیه دقیقاً همین گونه است. در نظر گرفتن یک ماجرا و دعوای حقوقی به عنوان یک عملیات نظامی خواصی چند دارد:
اولاً➖ قضیه از ابتدا جدی تلقی می شود. وکالت ظاهراً کاری آزاد است. اما واقعیت این است که وکیل فقط «خیال می کند» کار آزاد دارد!. وضعیت او در کار حقوقی درست شبیه یک فرد نظامی است که یا در میدان نبرد است، یا در ستاد و اطاق جنگ است، یا در پادگان است و یا – وقتی که مثلاً در خانه و در حال «راحت باش» است – باید دائماً گوش به زنگ و در حال آماده باش باشد، سلاحش را پاک کند و اطلاعات جمع کند.
ثانیاً➖ وکیل خود را به انجام اموری به طور منظّم و مرتّب مکلّف می بیند و این اقدامات را در مورد همه پرونده ها انجام می دهد.
در نتیجه انجام این موارد به اصطلاح برای او «ملکه» و یا در اصطلاح نظامیها «روش جاری» میشود. به طوری که جز آن نمی تواند بکند.