دارالفنون و معلم اخلاق عملی ما

دارالفنون و معلم اخلاق عملی ما

گفته شده: «افسوس عقل برای هیچکس نمانده است» زیرا همگان را به قول آن بزرگوار <عقل به کمال است و فرزند به جمال>. بحمدا… همه ما نه تنها اخلاقی و متخلق به حسن اخلاق، بلکه جملگی معلم اخلاق هم هستیم. بنابراین آنچه خواهد آمد صرفاً بیان خاطره ای از استاد فقیدم مرحوم کمره ای (عشقی) است که روحانی وارسته ای بود و در دارالفنون به ما عربی درس می داد، البته قرائت عربی. صرف و نحو را مرحوم صدر الغروی درس می داد . باری از مرحوم کمره ای خاطرات بسیار دارم . یکی اینکه امکان نداشت اجازه دهد کسی بدون یاد خداوند و بسم ا… قرائت متن عربی را آغاز کند . دوست و همکلاسیم آقای حسین ارکان آن مرحوم را چند سال قبل دیده بود. می گفت وقتی سلام و احوالپرسی کردم جواب داد “وقت رفتن است و دستم خالی است” منظورش این بود که “برگ عیشی” به گور نفرستاده است. گفتم “استاد چرا می فرمایید دستتان خالی است،شما صدها بلکه هزاران نفر را به یاد خدا عادت داده اید” استاد خوشحال شد و گل از گلش شکفت. گمان نمی کرد کسی سجایایش را به یاد داشته باشد.
اما دومین خاطره: بار اولی که مرحوم به کلاس آمد بچه ها- طبق معمول و برای اینکه دیرتر به درس برسد- تقاضای نصیحت کردند. ابتدا تحاشی کرد و با الفاظی که بعداً از او بسیار شنیدیم فرمود “فس فس نکنید. این کارها مال مدرسه پرورش گلها یا نازنازی یا غنچه است نه دارالفنون!”
اما بالاخره رضایت داد و چند دقیقه ای نصیحتمان کرد. بعد درس شروع شد و تا خوردن زنگ ادامه پیدا کرد. با بلند شدن صدای زنگ بچه ها به قصد خروج از کلاس برخاستند مرحوم آمرانه فرمود “بنشینید. من برای چهل دقیقه درس گفتن پول می گیرم. وادارم کردید پنج دقیقه حرف غیردرسی بزنم. حالا بنشینید تا آن پنچ دقیقه را جبران کنم”.
بچه ها نشستند و البته بعد از آن کسی تقاضای نصیحت نکرد
.

خاطره دیگر: مبصر کلاس بودم. همکلاسی به اسم «م ح» داشتم (این را از روزنامه ها یاد گرفته ام!) که او هم کشتی گیر بود و به این مناسبت رفیق بودیم. درسش خوب نبود. یادم نیست سال پنجم یا ششم در ثلث دوم ۲ نمره از درس عربی کم آورد. به خاطرم نیست چرا اما وضع چنان بود که اگر این دو نمره را به او نمی دادند در ثلث بعدی هم امکان جبران نداشت و رفوزه می شد.
در آن روزگار در نظام آموزشی ما از این اشکالات بسیار وجود داشت و دانش آموزان مثلا با تجدید شدن در دو درس و نمره نیاوردن در شهریور ماه مردود می شدند. حتی به یاد دارم چیزی به اسم «نظام تک ماده ای» هم که در این موارد چاره ساز بود چند سال تعطیل شد. روشی که افراد با داشتن یک تجدید در شهریور ماه به کلاس بعد می رفتند.
به هر حال به عنوان مبصر کلاس- که چون درسم هم خوب بود نزد اساتید آبرو و اعتباری داشتم- خدمت مرحوم کمره ای رسیدم و استدعا کردم به رفیقم آقای «م ح» دو نمره بدهد. ابتدا قبول نمی کرد. پس از تشریح موقعیت و عواقب کار برای «م ح» ، بالاخره پذیرفت و دو نمره را داد.
اولین جلسه ای که بعد از این ماجرا به کلاس آمد پیش از آغاز درس گفت: “«م ح» ۲ نمره کم داشت و احتمال رد شدنش بود. کشاورز از من خواست به او دو نمره بدهم و دادم بنابراین به همه شما هریک دو نمره اضافه کردم. اگر کسی نمره نوزده یا بیست دارد، دو نمره طلبش تا ثلث بعد به او بدهم…”
اینگونه عمل کردن در اذهان می ماند و صاحبان اندیشه و فهم را وقتی بر سر دو راهی ها قرار می گیرند، از تردید نجات می دهد.
اگر آن مرحوم ساعتها درباره عدالت و نصفت و تقوی برای ما کنفرانس می داد هرگز به اندازه این اقدام موثر و به یادماندنی نبود.
من هم یک بار استاد را بعد از پیروزی انقلاب در دادگاه مدنی خاص میدان ارک زیارت کردم. نمی دانم برای چه آنجا آمده بود. روحانی دیگری هم در آن اطاق بود . به مناسبتی این ماجرا را بازگو کردم. به روحانی حاضر در جلسه گفت: “می بینید کارم بی حاصل نبوده است”
خدایش بیامرزد، در زمره افرادی بود که «بی سر و صدا بزرگ هستند
.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *