حق با قوی است؟

حق با قوی است؟

بقلم بهمن کشاورز روزنامه شرق-بیست و یکم مهر ماه هزار و سیصد و نود و هفت در دوران جنگ دوم جهانی برنامه رادیو برلن به زبان انگلیسی با این شعار آغاز می شد Might is Right که این عبارت اُخرای تیتر این مطلب است : «حق با قوی است» یا کسی که پیروز می شود محق است . این شعار حاصل و نتیجه همان طرز تفکری است که بر مبنای آن هیتلر ، در قبال ابراز نگرانی عقلا –که بعضاً از سرداران و ژنرال های او بودند- و به او در قبال اعمال وحشیانه و غیر انسانی نازی ها هشدار می دادند گفته بود : «مهم نیست وقتی ما پیروز شدیم کسی سوال نخواهد کرد » . تاریخ بطلان این عقیده سخیف را ثابت کرد . پیروزی میسر نشد و آنان که گمان می کردند هرگز سوالی نخواهد شد ، یا خودکشی کردند و یا مجبور به پاسخ گویی و بعضاً به دار آویخته شدند و برخی مانند «هس» عمر پر ادبار خود را تا آخر در زندان به سر بردند و تعدادی هم زندگی پر وحشت و هراس را در کشورهای دور افتاده ، آن هم با ترس دایٔمی از شناخته شدن و دستگیر یا دزدیده و کشته شدن برگزیدند .

  تشکیل سازمان ملل متحد و تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی و تنظیم ده ها سند بین المللی دیگر در مورد حقوق ملتها و دولتها و روابط کشورها ، تأسیس دیوان بین المللی دادگستری، همه و همه نتیجه آگاهی ملتها از سخافت و بی اعتباری شعاری بود که اعتقاد به آن خونریزی و تخریب و قساوت بی پایان و باورنکردنی را باعث شد . ملتها با اینکه تجربه قبلی برپایی سازمان مشابه –یعنی جامعه ملل- با شکست مواجه شده بود ، به تأسیس سازمان ملل متحد اصرار ورزیدند و در نهایت موفق شدند با این امید و هدف که سخنان مهمل و نابخردانه ای نظیر «الحق لمن غلب» شنیده نشود و پندار باطل پیروزی یی که همه پرسشها و حساب کشی ها را منتفی کند از اذهان انسانها –به ویژه صاحبان قدرت و دولتمردان و دولتمندان- رخت بر بندد. دریغ و افسوس که آن «مدینه فاضله» گویا با طبایع بشری سازگار نیست . تقریباً همزمان با تشکیل سازمان ملل، نزاع بین بلوک شرق و غرب آغاز شد . غرب به سردمداری ایالات متحده آمریکا مدعی و منادی نوعی آزادی بود و شرق با سرکردگی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی نوع دیگری از آزادی را صلا می زد . طرفه اینکه ابزار اشاعه این دو نوع آزادی به هر حال «تفنگ» البته با اسامی مختلف بود: «کلاشنیکف» در مقابل «ام یک» و «ام-۱۶» .

واضح است که این اوضاع «قاراشمیش» به آدمکشان و دیکتاتورهای محلی و کوچک نیز فرصت و امکان می داد که هر یک در محدوده خود شلتاق کنند و صد البته هدف همه آنها هم آبادی مُلک و آزادی و رفاه ملت بود و لاغیر ! .

  اما در این میان کشورها و دولتهایی بودند که قصد «حفظ آبرو» داشتند . در خفا مرتکب مظالم بسیار می شدند اما ظاهر را رعایت می کردند . در بردن و تضییع حقوق ملتهای دیگر تردیدی نداشتند اما درباره مردم خودشان حدّ نگه می داشتند و حتی بعضاً مدعی لوطی گری بین المللی هم بودند و در دعوای کشورهای دیگر (بخوانید دیکتاتورهای حاکم بر کشورهای دیگر-چون مردم عادی با هم دعوا ندارند) نقش «آژان» را بازی می کردند. در رأس اینها آمریکا بود که هم زر داشت و هم زور و فقط دخالت او در دو جنگ جهانی به خاتمه جنگ به نفع جبهه متحد او منجر شد . البته نقش او دیرزمانی حمایت از فاسدترین افراد در حکومتها بود . ضمناً وقتی منافعش ایجاب می کرد از هیچ بی رحمی و ظلمی ابا نداشت . بعد از بمباران هیروشیما و ناکازاکی شعری ساخته بودند که :
حافظ صلح جهانی ترومن صلح می ریزد از بمب افکن!  اما به هر حال آمریکا همواره «حفظ ظاهر» می کرد و ادعایش این بود که از یک سو هر اقدام خشن و تندی که می کند برای حفظ صلح و آزادی است و از دیگر سو هرگز مرزهای انسانیت و حقوق بشر را پشت سر نمی گذارد . به طور معمول رؤسای جمهور دموکرات در این تظاهرات چیره دست بودند و منادی آزادی و حقوق بشر .
گویا روزگار «حفظ ظاهر» آمریکایی ها سپری شده است . آقای ترامپ حتی قبل از انتخاب مشکوکش، در نطق های انتخاباتی کم و بیش وعده «داش غلومیسم جهانی» را با محوریت آمریکا داده بود و بعد از برگزیده شدن به وعده اش وفادار ماند .

گفته ها و کرده های آقای ترامپ تاکنون مجموعه بی نظیری را تشکیل می دهد و به نظر می رسد او مصرّ است فهرست اقوال و اعمال نامتعارفش را طولانی تر کند . او جزء افراد نادری است که هرگز از یادآوری اینکه «حرف های خوب می زند و کارهای خوب می کند » غافل نمی شوند . اوج رفتار شگفت انگیز آقای ترامپ سخنرانی اش در مجمع عمومی سازمان ملل و بعد در جلسه شورای امنیت بود که دومی –باز هم به شکلی غیرمعمول – به ریاست او تشکیل شد . گفته های آقای ترامپ در مجمع عمومی دقیقاً توجیه تعبیر «الحق لمن غلب» بود . صرفاً یونیفورم و کمر حمایل و چکمه و بازوبند و صلیب شکسته را کم داشت تا سخنرانی های آن سرجوخه سابق را، که جهان را به جنگی مصیبت بار کشاند، تداعی کند .

 او ترجیع بند «ایران نباید به سلاح اتمی دست بیابد» را تکرار می کند و کاری به اینکه تنها مرجع صالح در خصوص این مورد بارها گواهی داده که ایران سلاح هسته ای ندارد و به تعهدات خود طبق برجام عمل کرده ندارد . ایضاً ادعای دلمشغولی به مشکلات اقتصادی و معاشی مردم ایران را دارد اما کاری به اینکه تحریم هایش با معیشت مردم ایران چه کرده و چه خواهد کرد ندارد . همچنین نگران موشک های ایران است و در پی نابودی آنها . اما کاری ندارد که سی سال پیش ، وقتی که او با فرار از مالیات و مانورهایی که به قول خودش همه قانونی بوده مشغول ثروت اندوزی بود ، در جنگ شهرها، بر ایران و ایرانیان که موشک نداشتند و در مقابل دشمنی قرار گرفته بودند که حمایت تقریباً تمام دنیا را با خود داشت که انواع موشک های زمین به زمین و هوا به دریا را به او می دادند چه گذشت . به حضور ایران در قسمتهایی از خاورمیانه اعتراض دارد . البته وقتی که این حضور در راستای منافع او و شرکایش نباشد . نمی گوید که نیروهای او هزاران کیلومتر دورتر از وطن خود در افغانستان و سوریه و عراق و دیگر نقاط چه کار دارند . آیا جز این است که Might is Right به او این حق را داده ؟ و آیا واقعاً این حق است ؟
برای حقوق بشر در ایران دل می سوزاند . ما در مورد حقوق بشر در کشورمان تأملات و پرسش ها و ایرادات فراوان داریم و قسمتی از این تأملات و پرسشها مستقیماً به افراد مشخصی مربوط می شود . اما آیا آقای ترامپ واقعاً دغدغه حقوق بشر در ایران را دارد ؟
آیا اگر ما از او چهارصد و ده میلیارد دلار اسلحه می خریدیم و تولید نفتمان را به میل او کم و زیاد می کردیم ، باز هم نگران حقوق زنان و روزنامه نگاران و وکلای مدافع و مخالفان سیاسی در ایران بود یا حاضر بود با دولتمردان ما رقص چوبی هم بکند ؟ (چون ما رقص شمشیر نداریم ) رفتار آقای ترامپ در مقام رئیس دوره ای شورای امنیت بی اختیار رفتار هیتلر را با صدر اعظم اتریش در مذاکرات مشهور به «آنشلوس» که به الحاق اتریش به آلمان نازی منتهی شد ، تداعی می کرد . با این تفاوت که مخاطبان و طرف های مذاکره در شورای امنیت با شوشینگ صدر اعظم اتریش تفاوت داشتند و فعلاً در مقابل شاخ و شانه کشیدنهای «فوهرر» تسلیم نشدند و کوتاه نیامدند . آقای ترامپ عملاً همه کشورها را تهدید به تحریم و مجازات های اقتصادی کرد . رویش نشد که تهدید نظامی را هم چاشنی کند !ماحصل گفته های آقای ترامپ این بود که از «برجام» بیرون آمدم کار خیلی خوبی کردم .

همانطور که از چند کنوانسیون و مؤسسه مربوط به سازمان ملل، در همین مدت کوتاه ، بیرون آمده ام و خیلی هم خوب کرده ام . می خواهم ایران را نابود کنم (تحریم های فلج کننده) زور هم دارم. پول هم دارم.هیچکس حریفم نیست . هر کاری بخواهم می کنم «آی . . . نفس کش» ! واقعاً در مقابل این استدلال و منطق قوی ! چه باید کرد ؟ بنده از سیاست سررشته ندارم (مثل چیزهای دیگر) به همین دلیل نمی توانم بفهمم چرا اوضاع ما و کشورمان – با داشتن منابع و امکانات فراوان اینگونه شده است . ناچار به این نتیجه می رسم که ظاهراً سیاستگذاران و سیاست مداران و سیاست وزران ما هم چندان سررشته ای از سیاست ندارند ! آیا ایران می تواند به حمایت اروپا و چین و روسیه متکی باشد ؟ گمان نمی کنم در دنیای پراگماتیست کنونی چنین اتکاء و امیدی منطقی و معقول باشد . این کشور ها در تحلیل نهایی به منافع ملی خود و آسایش مردمشان خواهند اندیشید و به احتمال قوی به این نتیجه خواهند رسید که «الحق لمن غلب»و ما را تنها خواهند گذاشت(اگر نگوییم که همین حالا هم –جز «در حرف» تنهایمان گذاشته اند). پس به نظر می رسد باید سیاست خارجی و روابط بین المللی خود را ، بر مبنای منافع ملی ، که در مرحله نخست و مهم ترین اولویت آن نان و آب و بهداشت و آموزش و امنیت مردم در داخل مرزهای ایران است ، دوباره تعریف و تنظیم کنیم. در این «داش غلومیسم بین المللی» که مبتنی بر «الحق لمن غلب»و Might is Right است حفظ تعادل و ادامه بقا با رعایت مصالح ملی کاری بس دقیق و ظریف است و باید با واقع بینی و دورنگری و به دور از احلام و آرمانهای دست نیافتنی صورت گیرد.البته راه حل دیگر این است که دعا کنیم دولتمردان آمریکا به این نتیجه برسند که بازگشت به دکترین «مونروئه»(آمریکا برای آمریکائیان)اصلح و انفع به حال امریکاست و فعالیت های سیاسی و اقتصادی خود را به قاره آمریکا محدود کنند.البته این تصوری باطل و خیالی محال است زیرا در دو جنگ جهانی قبلی این اروپا بود که به دخالت آمریکا در جنگ مشتاق بود و بالاخره پای این کشور را به جنگ باز کرد و بعد از آن ضرب المثل یزدی«حسنک دَس(دست)نمی کند وقتی که کرد بس نمی کند» مصداق پیدا کرد و ظاهراً «داش غلوم و «گنده لات» محل بودن به دهان ایالات متحده مزه کرد اما تا پیش از آقای ترامپ، این دولت اقداماتش را با پوشش حفظ آزادی و حقوق بشر و امثال اینها انجام می داد اما به نظر می رسد آقای ترامپ نیازی به حفظ ظاهر نمی بیند و بعید نیست به زودی به رسانه های آمریکایی دستور بدهد برنامه های خود را با عبارت Might is Right آغاز کنند.والله اعلم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *